بسیاری از ما که به اهدافمان رسیدهایم کسانی بودهایم که بهصورت ناآگاهانه، دقیقاً و کاملاً مطابق مدل هدف گذاری SMART پیش نرفتهایم! در این مقاله قصد داریم مروری بر کلیات مدل هدف گذاری SMART داشته باشیم، نقاط ضعف آن را بررسی کنیم و درنهایت مدل جدید هدف گذاری STOMP را معرفی کنیم که طبق تجربهی افرادی که از آن استفاده کردهاند روشی مؤثر، کارآمد و رضایتبخش ارزیابیشده است.
ضرورت هدف و هدف گذاری
بدون شک اگر از تمامی افراد موفق درزمینههای مختلف در سرتاسر جهان رموز موفقیتشان را بپرسید همه انحا بدون استثنا اذعان داشتهاند که دقیقاً میدانستهاند چه میخواهند و داشتن رؤیا و هدفی واضح را یکی از مهمترین عوامل موفقیت خود میدانند. دیگر بر کسی پوشیده نیست که برای رسیدن به موفقیت باید از روشهای صحیح هدف و هدف گذاری آگاه باشیم . در این مقاله میخواهیم در مورد نحوه صحیح هدف و هدف گذاری صحبت کنیم.
اجازه بدهید با یک داستان شروع کنیم:
میگویند ژاپنیها عاشق ماهی هستند و ماهی یکی از غذاهای پرطرفدار ژاپنیهاست، برای مدتی بود که آبهای نزدیک ساحل ژاپن ماهی نداشتند و صیادها مجبور شدند قایقهای بزرگتری بسازند تا مسافت دورتری برای صید ماهی بروند. هرچه که قایقها برای صید ماهی دورتر میرفتند ماهیهای بزرگتری میگرفتند اما چون مسافت زیادی را برای بازگشت به ساحل طی میکردند زمانی که ماهیها به بازار میرسیدند دیگر تازه نبودند و مردم متوجه تغییر مزه ماهیها شدند و دیگر آنها را نمیخریدند. شرکتهای ماهیگیری که متوجه این موضوع شدند، تصمیم گرفتند فریزرهایی را در قایقها بگذارند تا ماهیها پس از صید فریز شوند اما بازهم ماهیها آن مزه ماهیهای تازه را نداشتند. بعدازآن تصمیم گرفتند که بجای فریز کردن ماهی استخرهای کوچکی در قایقها بگذارند تا ماهیها را پس از صید در آن استخرها بگذارند اما بازهم نتیجهی این کار رضایتبخش نبود. صنعت ماهی گیری ژاپن داشت با مشکل مواجه میشد و تصمیم گرفتند آزمایشهایی روی ماهیها انجام دهند، پس از آزمایشهای مختلف متوجه شدند ماهیهایی که پس از صید به استخرها انداخته میشوند ازآنجاییکه تحرک لازم را ندارند لایهای از چربی زیرپوست آنها ایجاد میشود و همین موجب تغییر مزه ماهیها میشود؛ بنابراین تصمیم گرفتند که در استخرها کوسههای کوچکی بیاندازند تا ماهیها از ترس کوسه و خورده شدن تحرک داشته باشند و این امر باعث میشود دیگر مزهی ماهیها تغییر نکند.
کوسهی زندگیتو خودت انتخاب کن!
کوسه زندگیت را خودت انتخاب کن
به زندگی افراد معمولی و افراد موفق نگاه کنید، افراد موفق آنهایی هستند که با انتخاب اهداف بهصورت آگاهانه کوسهای درون خود میاندازند و این هدف آنها را به تحرک وا میدارد، هدفی که عاشقش هستند و هیچ راهی جز رسیدن به آن هدف ندارند، آنها برای هدف خود دلایل و چراییهای بزرگی دارند، آنها با انتخاب هدف خود را به چالش میکشند و این چالشها موجب موفقیت آنها میشود.
مروری مختصر بر مدل هدفگذاری SMART
طبق مدل هدفگذاری SMART اهدافی که انتخاب میکنیم باید 5 خصوصیت داشته باشند تا بتوانیم آنها را بهعنوان هدف در نظر گرفته بگیریم:
Specific: مشخص و معین بودن
اهداف خود را روشن و شفاف بیان کنید. اگر قصد دارید اهداف ماه آینده، شش ماه آینده یا سال آیندهی خود را تعیین کنید، باید آنها را صریح و روشن مطرح کنید. این کافی نیست که بگویید: «میخواهم در شش ماه آینده پیشرفت کنم.» این پیشرفت را در کدام زمینه در نظر دارید؟
Measurable: قابلاندازهگیری بودن
هدفهایتان باید قابلاندازهگیری باشد تا بتوانید اندازه بگیرید که چه اندازه به سمت هدفتان پیش رفتهاید.
Acheivable: دستیافتنی بودن
اهدافی را برای خود در نظر بگیرید که دسترسی به آنها امکانپذیر باشد. اگر رسیدن به خواستهای معقول به نظر نرسی نمیتوان آن را بهعنوان هدف در نظر گرفت.
Relevent: مرتبط بودن و تناسب داشتن
هدفهای دستیافتنی، عمده و اساسی زندگی خود را تعیین کنید. اهداف باید واقعی و قابلدسترس باشند. اهدافی که با توانایی و امکانات شما تناسبی نداشته باشند غیرقابل دسترسی هستند و اهداف مناسبی نیستند.
Timed: تعیین محدوده زمانی مشخص داشتن
هدفها باید زمانبندیشده باشند. همیشه شاهد این موضوع هستیم که بسیاری از مردم در شروع سال جدید اهدافی را برای خود انتخاب میکنند و آنها را یادداشت میکنند اما به همینجا ختم میشود زیرا آنها را در پوشهای قرار میدهند و شاید حتی تا پایان سال هم به آن نوشته مراجعه نکنند.
آیا مدل هدفگذاری SMART کارایی لازم را دارد؟!
طبق تجربهی دوستانی که طی این سالها آموزش هدفگذاری بر اساس مدل SMART دیدهاند و اقدام به هدفگذاری کردهاند، اتفاقاتی در زمان هدفگذاری و در مسیر رسیدن به اهدافشان رخداده که نقضکنندهی چارچوبهای اصلی مدل هدفگذاری SMART بوده است. SMART چیزی را بهعنوان هدف میپذیرد که مشخص و دقیق باشد، قابلاندازهگیری باشد، دستیافتنی باشد، واقعگرایانه باشد و دارای محدوده زمانی مشخص.اما زمانی که در مدل هدفگذاری SMART راجع به دستیافتنی بودن و واقعگرایانه بودن هدف صحبت میکنیم دقیقاً یکی از مهمترین قوانین موفقیت که همان رؤیاپردازی هست را نقض میکنیم.
صندلیای که الآن روی آن نشستهایم زمانی دورتر کسی حتی تصورش را نمیکرد که همچین چیزی به وجود به یاد. زمانی قبلتر کسی حتی نمیتونست تصور کند که انسانها بتوانند به کره ماه سفر کنند. در همین زمانها کسی نمیتوانست تصور کند ماشین اختراع شد، انواع وسایل حملونقل ساخته شد و ارتقا پیدا کرد. دوربین عکاسی و فیلمبرداریای که انقدر راحت از آنها استفاده میکنیم یه روزی یه جایی برای اولین بار ایدهاش به ذهن کسی رسیده و ساختش رو تصور کرده و موفق شده آن رو بسازد. از شما یک سؤال دارم: آیا ساخت دوربین و ماشین باوجود نبود امکانات و دستنیافتنی بودن، واقعگرایانه بوده؟! و اما سؤال بعدی من از شما این است : واقعگرایانه بودن و دستیافتنی بودن در اتفاقاتی ازایندست که موجب خلق آثار جدید و پیشرفت و بهبود روند زندگی ما انسانها شده است چه جایگاهی دارد؟!
مدل هدف گذاری SMART اذعان دارد زمانی که امکانات نباشد شرایط رسیدن هم فراهم نیست پس قطعاً آن خواسته دستیافتنی نخواهد بود! هزاران هزار مثال ازایندست وجود دارد که اگر بخواهیم آنها را با مدل هدف گذاری SMART تطبیق دهیم خواهیم دید قطعات پازل بهخوبی کنار هم قرار نخواهند گرفت و یک جای کار میلنگد.
در مدل هدفگذاری SMART زمانی که از قابلاندازهگیری بودن صحبت میشود منظور 2+2=4 هست چراکه نگاه SMART به مسائل منطقی است و این دیدگاه منطقی تا دستیافتنی بودن خواسته ادامه پیدا میکند!
دنیایی که در آن زندگی میکنیم دنیای داینامیک و پویاست. ما هر شب برای فردای خود برنامهریزی میکنیم اما با یک تماس سرصبح ممکن است کل مسیر روزمان تغییر کند. در این دنیای داینامیک هیچ تضمینی برای اینکه حاصل 2+2 برابر 4 شود وجود ندارد چراکه با یک جواب بله و یا نه شما، با یک دیر و یا زود جواب دادن شما، تمام نتایج تغییر میکند این یعنی مدل SMART فقط در شرایط آزمایشگاهی که همهچیز کنترلشده و قابل پیشبینی هست میتواند کارآمد باشد.
این قابلاندازهگیری بودن در دنیای امروز و در هزاره سوم که سرعت رشد تکنولوژی بهشدت بالا رفته و پیشبینیهای 5 ساله دیگر نمیتواند خیلی پیشبینی درستی باشد، دیگر به همان اندازه پاسخگو نیست.
علاوه بر این هرکدام از ما بارها و بارها با شرایطی مواجه شدهایم که از اهداف خود دست کشیدهایم و طی مسیر جا زدهایم. به نظر شما دلیل این امر چه میتواند باشد؟!
همهی ما از کودکی با اهداف ناآگاهانهای که از طریق والدین، خویشاوندان، دوستان و اطرافیانمان برایمان در نظر گرفتهشده است برنامهریزیشدهایم و یکی از فیلترهایی که در زمان هدفگذاری باید به آن عمیقاً توجه داشته باشیم این است که آیا واقعاً هدفی که انتخاب کردهایم خواستهی شخصی ما هست یا نه؟ آیا این هدف از دیگران به ما انتقال پیداکرده است و چون ازنظر افرادی که در نظر ما مهم هستند حائز اهمیت هست آن را بهعنوان هدف انتخاب کردهایم و برای آن در حال تلاش هستیم؟!
اگر هدف شخصی نباشد به دلیل شخصی نبودن نمیتوانیم در رؤیاهای خود لذت رسیدن به آن را بچشیم، به همین دلیل انگیزه و سرسختی لازم در مسیر رسیدن به هدف را نخواهیم داشت و در این شرایط با برخورد با اولین موانعی که زورشان بیشتر از ما باشد خود را کنار خواهیم کشید و دست از ادامه تلاش بر خواهیم داشت؛ و اینیک تصمیم کوچک و ساده نیست چراکه تمام زمان و انرژیای را که درراه رسیدن به آن هدف صرف کردهاید به ناگاه پوچ میبینید و عمر ازدسترفته قابل جبران نیست و زمان هیچگاه به عقب بازنمیگردد.
به همین دلایل ساده ازنظر ما مدل هدفگذاری SMART دیگر منقضی شده است و نمیتواند پاسخگوی نیاز انسان هزاره سوم باشد.
“مدل هدف گذاری STOMP” ، مدل جایگزین پیشنهادی
سؤال بزرگی که مطرح میشود این است که اگر مدل هدفگذاری SMART کارایی لازم برای همراهی ما تا رسیدن به اهدافمان را ندارد پس آیا جایگزین کاملی برای آن وجود دارد؟
برای پاسخ دادن به این سؤال ابتدا باید تعریف درستی از هدف داشته باشیم:
“هدف خواسته ایست واضح، روشن، مشخص، معین و شخصی که بهمحض اعلام، ذهن بارها و بارها و بارها درگیر آن شده و کار سازمانیافتهای را در جهت به انجام رسانیدن آن در زمان معین انجام دهد”
برای اینکه بتوانید مقاصد و آرزوهایتان را به هدف تبدیل کنید باید از مدل هدفگذاری STOMP استفاده کنید. با تکنیک استامپ (STOMP) میتوانید به اهدافتان مهر تضمین بزنید.
در مدل هدفگذاری STOMP ایرادات مدل SMART برطرف شده است. طبق تجربهای که از سالها تدریس این مدل هدفگذاری در کلاسهای خود داشتهام با قاطعیت میتوانم عنوان کنم مدل هدفگذاری STOMP بهعنوان یک مدل هدفگذاری، رضایتبخش، مؤثر و کارآمد است.
مروری مختصر بر مدل هدف گذاری قدرتمند STOMP
همانطور که طبق تعریف گفتیم هدف، خواسته ایست واضح، روشن، مشخص، معین و شخصی که بهمحض اعلام، ذهن بارها و بارها و بارها درگیر آن شده و کار سازمانیافتهای را در جهت به انجام رسانیدن آن در زمان معین انجام دهد. ازاینرو خواستهای که بهعنوان هدف انتخاب میشود باید دارای ویژگیهای زیر باشد:
Specific: اهداف باید مشخص و معین باشند
بهطور یقین میتوان گفت مهمترین عنصر برای رسیدن به موفقیت در همه عرصههای زندگی داشتن وضوح و شفافیت است. هشتاد درصد موفقیت شما به روشن و واضح بودن آنچه برای به دست آوردنش تلاش میکنید بستگی دارد.
Timed: اهداف باید محدود به زمان باشند
هدفی که زمان شروع و پایان نداشته باشد، بهعبارتدیگر فشار زمان پایان نداشته باشد آرزویی است که هیچگاه به حقیقت تبدیل نمیشود. چراکه اگر برای هدف خود زمان مشخص نکنید بهاحتمال خیلی زیاد درگیر اهمالکاری میشوید.
Out of access but achievable: هدف باید دور از دسترس اما دستیافتنی باشد
اگر میخواهید ماشین و یا ملک بخرید و پول آن دست مردم است و یا قرض گرفتهاید و یا برای خرید آن وام گرفتهاید این دور از دسترس بودن هدف نیست حتی هدف هم نیست. این یعنی شما در مرحله برنامهریزی قرار دارید.
هر آن چیزی که در حال حاضر امکانات و منابع رسیدن به آن را ندارید دور از دسترس است. دستیافتنی بودن زمانی معنا پیدا میکند که ازلحاظ ذهنی باور داشته باشید توان دست یافتن به آن رادارید.
Measurable: اهداف باید قابلاندازهگیری باشند
اهداف بدون اندازه و مقدار، چکهای بدون مبلغی هستند که به بانک کائنات میبرید و هیچگاه برای شما نقد نمیشوند. اگر قصد دارید واقعاً به آن خواستهتان برسید حتماً پارامترهای قابلاندازهگیری آن را تعیین کنید.
Personal: اهداف باید مال خود شخص باشند
گاهی اوقات افراد هدفگذاری میکنند اما هدف آنها تحت تأثیر دیگران بوده است و هدف متعلق به خودشان نبوده است، این موضوع باعث میشود شور و اشتیاقی را که برای رسیدن به هدف لازم است نداشته باشند و نتوانند انگیزه لازم برای رسیدن به هدف را در خود ایجاد کنند؛ به همین خاطر در مواجهه با کوچکترین مانعی که در مسیرشان قرار میگیرد و آن را پیشبینی نکردهاند، کافی است توان مقابله با آن را در خود نبینند؛ هدفشان را رها میکنند و چیزی جز آهوافسوس بابت عمر ازدسترفته برایشان باقی نخواهد ماند.
با ما همراه باشید تا در مقاله بعدی مدل قدرتمند هدفگذاری STOMP را بهصورت مفصل خدمتتان ارائه کنیم.