وقتی در تور خجولی شرکت می کنی
وقتی در تور خجولی شرکت می کنی پایت را در فضای متفاوتی می گذاری و هوایی را تنفس می کنی که با روز های قبل تفاوت دارد، حرفی های می شنوی که قبلا نمی شنیدی، حرف هایی می زنی که قبلا نمی زدی و ارتباط هایی برقرار می کنی که پیش از با این نوع ارتباط برقرار کردن غریبه بودی. دوست هایی پیدا می کنی که در عمق وجودت اثر می کنند.
با خودت به طرز جدیدی آشنا می شوی، درون آینه پنجره های جدیدی برایت باز می شود.
انگار به تو دسترسی می دهند تا از امانتی که مال خودت هست استفاده کنی. به تو یاد می دهد در شرایط متفاوت می توانی نوع دیگری از خودت را به معرض نمایش بگذاری. از خودت می پرسی این منم؟ این قدرت تا به حال کجا بود؟ آب در کوزه و ما گرد جهان می گشتیم. من این توانایی را داشتم تا حسین های متعددی را زندگی کنم و فقط به تعداد کمی از خودم بسنده کرده بودم؟
همه ی ما سوار آسانسور هستیم، بعضی های ما می دانیم و می شناسیمش و بیشتر ما چیزی از آن نمی دانیم. در حالت عادی دکمه هایش را نمی زنیم و از زندگی شکایت می کنیم، گاهی دکمه هایش را می زنیم اما فقط به اندازه ی یک طبقه جابه جایی را انتخاب می کنیم، ما این قدرت را داریم که بالاترین طبقه را انتخاب کنیم اما هم از این قدرت و هم از این انتخاب بی خبریم.
باخبر می شوی دکمه آسانسور در دست توست، کدام طبقه را انتخاب می کنی؟
در تور رفع خجولی این دسترسی برایت باز می شود و با امکان های دیگری از خودت رو به رو می شوی، جرقه هایی درونت شکل می گیرد که می توانی به شعله ای خاموش نشدنی تبدیلش کنی.
باخبر می شوی بسیاری از محدودیت هایت تنها توهمی در ذهن خودت بود و باز هم به این انتخاب می رسی که در توهم بمانی یا از آن خارج شوی.
احساس می کنی چیزهای دیگری می بینی اما این احساس به دلیل تغییر اظرافت نیست، تو چشم هایت گونه ای دیگر دیدن را یاد می گیرد. چشم های شسته ات متفاوت دیدن را یاد می گیرد.
زنگار بر دل های مان نشسته و زندگی می کنیم و زندگی را احساس نمی کنیم. زنگار از دل می شویم و طور دیگر زندگی را احساس می کنیم.
در پایان یادآور می شوم هر آنچه بیابی نیاز به مراقبت دارد که ممکن است زود از دست برود. یافته هایت را همچون گل حسن یوسفی بدان که تشنه ی توجه و محبت توست.
انتخاب کن و بشو آنچه که هستی.
حسین خسروی – دانشپذیر تور رفع خجولی