حتماً شما هم مثل من سراغ دارید افرادی را که سراسر زندگی تاج بدبختی بر سر میگذارند و به آن افتخار میکنند، منتظرند تا با کوچکترین مسئلهای روبرو میشوند زمین و زمان را مقصر کنند، مسائل و مشکلات مالی خود را به گردن خانوادهشان میاندازند، هیچ مسئولیتی را پذیرا نیستند. انگار عاشق این هستند که خود را قربانی روزگار بدانند .
یک داستان واقعی
او حاصل ازدواج غیررسمی یک دختر و پسر دانشجو بود، مادرش وقتی متوجه شد که باردار است میخواست فرزندش را سقط کند اما به دلیل مشکلاتی که در آن زمان وجود داشت امکان سقط وجود نداشت، سرانجام تصمیم گرفت که او را به دنیا بیاورد و پس از تولدش سرپرستی او را به یک خانواده دیگر واگذار کند، این کودک متولد شد و پدر و مادرش او را با این شرط که وقتی بزرگ شد خانوادهاش او را به دانشگاه بفرستند با واگذاری او به یک خانواده موافقت کردند، خانوادهاش از همان ابتدا به او گفتند که فرزند واقعی آنها نیست، سالها با احساس طردشدگی زندگی کرد و بزرگ شد، در 15 سالگی شروع به مصرف ماریجوانا کرد و بعد از آن حشیش هم مصرف میکرد، دوران دبیرستان را تمام کرد و به دانشگاه رفت اما پس از یک ترم درس خواندن ترک تحصیل کرد.
میخواهم از شما چند سؤال بپرسم:
- نظرتان در مورد چنین شخصی چیست؟
- چه آیندهای در انتظار این شخص است؟
- اگر شما بجای پدر و مادر این شخص بودید چهکارمیکردید؟
داستانی که خواندید سرگذشت یکی از تأثیرگذارترین انسانهای قرن بیستم است، کسی که دنیا را تکان داد و یک امپراطوری عظیم در جهان ساخت که هنوز هم که 8 سال از مرگ او میگذرد بر جایگاه اول برترین برندهای جهان جا خوش کرده است. این شخص استیو جابز است.
از نظر بسیاری از افراد استیو جابز یکی از موفق ترین انسان های قرن است اما از نظر من استیو جابز شخصیتی فراتر از موفقیت است، او یک انسان کاملاً تأثیرگذار است. به نظر شما چه عواملی باعث شد که استیو جابز با چنین سرگذشتی به این سطح از موفقیت برسد؟
برای پاسخ به این سؤال در این سلسله مقالات قصد دارم رموز موفقیت استیوجابز را با شما به اشتراک بگذارم. برای نوشتن این مقالات از آموختههای استاد عزیزم جناب آقای حمید امامی استفاده کردهام و تحلیل ایشان را از زندگی استیو جابز بازگو میکنم.
دیوانه باشید
آنهایی که آنقدر دیوانهاند که فکر میکنند میتوانند دنیا را تغییر دهند، همانهایی هستند که این کار را میکنند….
( آگهی « متفاوت بیندیشید » شرکت اپل ، 1997)
آدمهای موفق و مؤثر آنهایی هستند که ازنظر دیگران احمق به نظرمیرسند و البته گاهی اوقات بیرحم،آدمهایی هستند که کارهایی را انجام میدهند که ازنظر دیگران غیرممکن است، آدمهایی هستند که نگران نیستند که دو ساعت دیرتر به منزل بروند دو ساعت کمتر بخوابند، دو ساعت زودتر بیدار شوند، دو لقمه کمتر بخورند، آدمهایی که همیشه 2 ضربدر 2 برای آنها 4 نمیشود، آدمهایی که زندگی در کنار آنها همراه با استرس است، ممکن است در نگاه اول کمی عجیب به نظر برسد اما وقتی با این آدمها زندگی میکنید همواره باید منتظر یک چالش بزرگ و جدید باشید.
بنابراین اگر نمیخواهید موفق باشید، اگرنمی خواهید مؤثر باشید، اگر نمیخواهید اثر جاودانهای از خود در این دنیا بهجای بگذارید، پس همانطوری زندگی کنید که دیگران میخواهند، در کمال آرامش، با یک خط سیر ثابت و بدون هیچ چالش، حداکثر چالشی که میتوانید در این سبک زندگی تجربه کنید چند روز دیر پرداخت شدن حقوق ماهیانهتان خواهد بود.
خودخواه و جاهطلب باشید و کمی هم بیرحم
به قول دکتر شریعتی آدمها 4 دسته هستند:
اول : آدمهایی که وقتی هستند هستند و وقتی نیستند، نیستند.
وجود و حضور چنین آدمهایی بستگی به حضور فیزیکی آنها دارد. وقتی هستند ارزش خلق میکنند و وقتی هم که نباشند هیچ سود و ارزشی خلق نمیکنند.
دوم: آدمهایی که وقتی هستند، نیستند و وقتی هم نیستند ، نیستند.
اینها آدمهایی هستند مثل مردههای متحرک، وجود آنها هیچ سودی و هیچ ارزشی خلق نمیکند، بود و نبود آنها هیچ فرقی ندارد، و البته به نظر من نبود آنها بهتر از بودنشان است چرا که حداقل اکسیژن کمتری مصرف میشود.
سوم : آدمهایی که وقتی هستند، هستند و وقتی که نیستند هستند.
چنین افرادی، انسانهای با ارزش و باشخصیتی هستند و حضور آنها ارزش خلق میکنند و وقتی هم که نیستند ارزش دارند.
چهارم : آدمهایی که وقتی هستند، نیستند و وقتی نیستند هستند.
شما کدامیک را ترجیح میدهید؟ میخواهید جزو کدام دسته از آدمها باشید؟
بیشتر آدمها دسته سوم را ترجیح میدهند، اما آدمهای خاص آنهایی که اثری جاودانه از خود بهجایمیگذارند در دسته چهارم هستند. وقتیکه هستند کسی چیزی حس نمیکند، اما وقتی که نیستند تازه متوجه میشوند که چهکارهایی برای آنها کردهاند، و چه خدماتی کردهاند، چه گفتهاند و چه کردهاند.
قرار گرفتن در این دسته از آدمها شجاعت میخواهد، باید جسارت داشته باشید، باید جرأت این را داشته باشید که از خودتان عبور کنید، باید منتظر باشید و آمادگی مقابله با انواع تهمتها و حرفها مثل احمق، دیوانه، بیرحم، خودخواه و … را داشته باشید. اگر پزشک هستید به این فکر نکنید که چقدر پول خلق کردهاید و طی چند سال چقدر رفاه برای خانواده خود ایجاد کردهاید و حالا دیگر باید استراحت کنید. اگر اینگونه باشید شما جزء دسته سوم قرار میگیرید. اما اگر میخواهید پزشکی باشید که در میان انسانهای دسته چهارم قرار بگیرید نباید هیچچیز را برای خودتان بخواهید، نباید به دنبال بازنشستگی باشید، نباید به این فکر کنید که هرچقدر تابهحال کارکردهاید و پول خلق کردهاید دیگر بس است، تازه وقتی به همه اینها رسیدید به مرحله شکوفایی میرسید، به مرحله پنجم هرم مازلو، جایی که باید اثری ماندگار از خودتان بهجای بگذارید،
افراد دسته چهارم زندگی را در استراحت کردن نمیبینند، این آدمها لذت را در خلق کردن چیزهای جدید و کارهایی که هیچکس نکرده و یا حاضر نیست بکند میبینند.
تصمیم بگیرید در جاده موفقیت گام بردارید.
استیو جابز با تمام مسائلی که با آنها درگیر بود تصمیم گرفت دست به کار شود، اگر میخواست همانند اکثریت مردم جهان باشد بیشتر از همه آنها بهانه برای بدبخت بودن و فقیر بودن داشت. طرد شدگی، اعتیاد و ترک تحصیل بهترین و محکمترین بهانه برای مقصر دانستن دیگران هستند. اما او نمیخواست بدبخت باشد، تصمیم خودش را گرفته بود، میخواست دنیا را تکان دهد، چشمانداز بزرگی برای خود ترسیم کرده بود، و برای رسیدن به این چشمانداز شبانهروز کار میکرد، و از هرکسی که میتوانست در این راه به او کمک کند استفاده کرد.
او می دانست که جاده موفقیت برای همه باز است و درعینحال بسیار پرفراز و نشیب و با موانع بزرگی همراه است، به همین دلیل است که بسیاری از افراد یا جرأت گام گذاشتن در این جاده را ندارند و یا پس از مدتی گام برداشتن در این مسیر با برخورد با مانع اول جا میزنند چرا که اما همه آدمها انگیزه و عشق و رؤیای طی کردن این مسیر را ندارند،اما استیو جابز میدانست که جاده موفقیت برای او باز است و یک انگیزه بسیار بزرگ برای طی کردن این جاده داشت او میخواست دنیا را تکان دهد.